نلسون ماندلا با بازی مورگان فریمن
فیلم: شکست ناپذیر
عنوان اصلی: The Invictus
آثار سینمایی، تلویزیونی و مستند پرترههای زیادی درباره زندگی نلسون ماندلا ساخته شده است. در میان این آثار، «شکست ناپذیر» کلینت ایستوود که شخصیت رئیس جمهور ماندلا را پس از به قدرت رسیدن مورد بررسی قرار میدهد نمایی هوشمندانهتر از شخصیتی است که مشهورترین چهرهی مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی محسوب میشود.
ماندلا در حالی به استقبال تیم راگبی کشورش میرود و از آنها توقع قهرمانی جهان را دارد که اکثر قریب به اتفاق این تیم را جامعهی سفیدپوستان آفریقای جنوبی تشکیل دادهاند. اقدامی که در راستای اعتقادات عدم توسل به خشونت و صلح طلبی او شکل گرفت و نقش تغییر تفکر اولین رئیس جمهور آفریقا پس از انتخاباتی دموکراتیک را برجسته میکند.
مورگان فریمن در فیلم «شکست ناپذیر» شمایلی چند بعدی از ماندلا عرضه میکند. کمتر سخن میگوید، آرام راه میرود و در زمان مناسب قاطعانه برخورد میکند. حضور کوتاهتر وی نسبت به دیگر آثار برگرفته از زندگی نلسون ماندلا، کیفیت شخصیت پردازی و بازیگری در این نقش را به سادگی ارتقا بخشیده و کلیت این روند را دچار دگرگونی میکند.
«شکست ناپذیر» تصویری موشکافانه از شخصیت ماندلای رئیس جمهور را ارائه می دهد که لازمهی ساخت و شناخت کاراکتری با خصوصیات ملموس و انسانی در این مقیاس است.
آبراهام لینکلن با بازی دانیل دی لوئیس
فیلم: لینکلن
عنوان اصلی: Lincoln
طبق آن چه از آبراهام لینکلن شنیدهایم توقع داریم که او رهبری کاریزماتیک با ویژگیهایی مثل قدرت، پویایی، خوشصحبتی و تفکر باشد. خصایصی که در کاراکتر آبراهام لینکلن فیلم استیون اسپیلبرگ تنها با گذشت چند سکانس قابل مشاهده است.
مهمترین نکات شخصیتپردازی لینکلن در نامهی دنیل دی لوئیس به اسپیلبرگ قابل رویت است وقتی مینویسد: «او فردی به شدت قدرتمند و در حال حرکت رو به جلو است».
عناصر تشکیل دهندهی شخصیت لینکلن گرچه در کنار یکدیگر او را به شمایل یک قهرمان تمام عیار نزدیک میکند اما خوانش دی لوئیس در مسیر شخصیتپردازی او در هیچکدام از عناصر مشهوری که لینکلن را با آنها میشناسیم، به نقطهی اوج خود نمیرسد.
در حقیقت مخاطب همانطور که با آبراهام لینکلن گویندهی نطق گیتسبورگ، نویسندهی اعلامیهی آزادی بردگان و پایهریز سیاستهای نوین آمریکا آشنا میشود، در عین حال با شخصیتی روبهروست که برای برقراری دموکراسی جنگی خونین راه انداخته و در اتمام آن با وحشت روی صندلی چوبی، درست در میانهی میدان نبرد مینشیند. وحشتی که نه در عملکردش مقابل جمهوریخواهان تندرو از او به خاطر داریم و نه در مسامحهاش با دموکراتهای ضد جنگ. وحشتی که از لایههای مسکوت احساساتش نشات میگیرد.
دنیل دی لوئیس در قالب شخصیت لینکلن به تعاملی صحیح با اسپیلبرگ میرسد و در نهایت یکی از کاملترین کاراکترهای آثار این کارگردان باتجربه سینما را رقم میزند و اولین جایزهی اسکار بازیگری برای فیلمهای اسپیلبرگ را از آن خود میکند. دی لوئیس به درستی نبض انسانی شخصیتاش را در دست دارد و آن را به تکاملی موزون میرساند. سکوتهایش خردورزانه، خروشهایش تکان دهنده و نمایش مرز باریک اندوه و وحشتاش در سکانس میدان جنگ متاثر کننده است.
مالکوم ایکس با بازی دنزل واشنگتن
فیلم: مالکوم ایکس
عنوان اصلی: Malcolm X
مالکوم ایکس فعال حقوق مسلمانهای سیاهپوست آمریکایی بود اما برای رسیدن به این عنوان راه بسیار پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. اسپایک لی برای به تصویر کشیدن زندگی مالکوم وفاداری قابل احترامی به تکیه کلام وی یعنی «از هر راه ممکن» دارد. تکیه کلامی که رمز گشودن صندوق شخصیت او به نظر میرسد و مالکوم آن را از نمایشنامه «دستهای آلوده» ژان پل سارتر وام گرفته است.
اسپایک لی در هیچ یک از سکانسهای فیلم از بزرگنمایی رویدادها یا غلوآمیز جلوه دادن واکنشهای مالکوم در برابر پیشامدهای زندگیاش خودداری نمیکند. مالکوم ایکس اعتقادی به بردباری در برابر ظلمهایی که خود به خوبی طعم آنها را چشیده بود نداشت.
فیلم «مالکوم ایکس» نمونهی مناسبی برای اثبات این ادعاست که دنزل واشنگتن تبحر خاصی در به تصویر کشیدن شخصیتهای برگرفته از واقعیت دارد. واشنگتن تمام جزییات این شخصیت را با دقت مطالعه کرده و پرترهای خوش رنگ و لعاب از مالکوم ایکس به معرض نمایش میگذارد.
مارگارت تاچر با بازی مریل استریپ
فیلم: بانوی آهنین
عنوان اصلی: Iron Lady
اثر فیلیدا لوید از نقطهای شروع میشود که پایان راه مارگارت هیلدا رابرتز است. زمانی که تبعات بیماری آلزایمر در زندگی وی مشهود شده و در لحظاتی متاثر کننده قرار دارد. این پایان را میتوان به پایان دورهی تاچریسم تعمیم داد. جایی که حزب محافظه کار پس از ۱۸ سال حاکمیت بر بریتانیا سکان هدایت دولت را به تونی بلر سپرد.
شخصیت مارگارت تاچر از این حیث در میان جذابترین شخصیت پردازیهای تاریخ سینما حضور دارد که او بنیانگذار بسیاری از اولینها در تاریخ سیاسی کشورش است. اولین زنی است که به ریاست یک حزب سیاسی درآمد و از سوی دیگر اولین زنی است که در مقام نخست وزیری کشورش در سه دورهی پیاپی ابقا شد.
مارگارت تاچر فیلم لوید مشخصا از جریانات جنگ سرد استفادههای شایانی میبرد. او پایههای موفقیتهای خود را در دل نابسامانی کشورهای کوچک و بزرگ جهان بنا کرده و از همین سو با ایدهی وحدت پولی اروپا و اروپای بدون مرز به شدت مخالفت میکند.
مریل استریپ برای ایفای نقش دشواری که پیش رو داشت هیچگاه به دیدار تاچر نرفت و با توسل به فیلمهای آرشیوی باقی مانده، پرترهای درخشان از شخصیت سیاسی وی ارائه داد. مریل استریپ در پی شناخت بهتر شخصیت تاچر مطالعات جامعی انجام داد. زمانی که در ابتدای فیلم تاچر پا به سن گذاشته با همسر مرحوم شدهاش حرف میزند به صورت همزمان بار مثبت و منفی متناقضی به سوی مخاطبان روانه میکند. راز موفقیت استریپ در نقش آفرینی تاچر را میشود در همین سکانس مهم ارزشگذاری کرد. تصمیمات عجیب تاچر که میتوان از میان آنها به مخالفت با تخریب دیوار برلین یا مقابله با قدرت گرفتن حزب کارگران یاد کرد همگی در نقش آفرینی استریپ قابل مشاهده است. استریپ به درستی به سیاس بودن اهمیت بیشتری داده تا زن بودن، شاید به همین دلیل خانم تاچر تا پایان عمرش از تماشای این فیلم امتناع کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com